بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت دوستان عزیز.وصیتنامه شهید امیری در این قسمت در معرض دید دوستان قرار میگیرد
الذین آمنو و هآجرو و جاهدو فی سبیل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون
سوره توبه آیه20
با درود به محضر ولی عصر امام زمان(عج)و نائب بر حقش امام خمینی و درود بر خانواده های شهدا،اسزا،معلولین و مفقودین و درود بر ملت شهید پرور ایران.
زندگی برایم زیباست با همه زشتی هایش،شیرین است با همه تلخی هایش،لبخند است با همه گریه هایش،تازه است با همه کهنگی هایش،سبک است با همه سنگینی هایش و بالاخره گرم است با همه سردی هایش.
با تمامی این اوصاف باید رخت سفر را بر بست و دار فانی را وداع گفت.
گرچه گلی هستم میان تازه گلها و وقت چیدنم نیست،جوان هستم و موقع زیر خاک رفتنم نیست،اما به دلیل اینکه زندگی دوباره به من لبخند نخواهد زد و فنا شدن را پذیرفته ام و میخواهم با دلی گرم به استقبال خاک سرد بروم.
پس حال که خورشید زندگی ام بر نوک قله قلبم آخرین فروغش را به رگهای بدنم تزریق میکند و قطره ای از خونم جریان دارد چند کلامی به عنوان وصیتنامه بر روی صفحه سفید کاغذ به رشته تحریر در می آورم تا سنگ تمام گذاشته باشم بر اینکه همه بدانند داوطلبانه وآزادانه و بدون هیچ اجباری راه پر پیچ و خم جبهه را انتخاب نموده،اگر چه میدانم پایانش مرگ و نابودی است ولی تا انتهای خط میروم.ای دوستان زندگی همیشه بهار نیست گاهی ابر خزان بر آن سایبان مرگ می افکند و دست بی وفای روزگار با وفا ترین دوستان را از هم جدا می سازد.
اگر روزی چنین شد بر این مکتوب بنگر و بخاطرم قطره اشکی بریز،آری بهاری که گلهای قشنگی در برداشت و با طراوت و شادابی شان که حاکی از یکرنگی ها و صمیمیت ها و محبت ها بود جذابیت خاصی بر طبیعت میبخشیدند تا سایر موجودات از آنان بهره مند گردند اما افسوس که باغبان جلاد سرنوشت،در کمال ناباوری جفاکاری را پیشه کرده و گلهای نورس گلزار ها را با شمشیر شقاوت قلع و قمع نموده و برای همیشه در زیر خروار ها خاک مدفون کرده و به جای برگهای قشنگ و دوست داشتنی گل پارچه های سیاه بر گلزارستانها مفروش نمود تا مرگ را بر ای سایر گلها به ارمغان بیاورد،خوشبختی در این جا بود که عکاسان قبل از پر پر شدن گلها آنهم بالای قبرشان در قبرستانها مشاهده میگردید.
آری گلزاری جدید اما بی روح و بدون عطر طراوت بوجود آورده بودند که نه فقط یادگاری باشد از آنها،که دنیا بداند روزی چنین گلهایی عرصه ی گیتی خود نمایی میکردند و حال اینگونه مظلومانه در دامان خاک آرمیده و تا ابد با زندگی مسرتبخش و شادی آفرینشان وداع گفتند.
در سراسر دنیا هر روز حوادثی ناگوار اعم از طبیعی و مصنوعی پدید می آید که همگی گریبانگیر انسان های محروم و بی سرپناه میشود،در هند سیل می آید،هوا طوفانی و هزاران طن کشته با آواره میشوند.در آفریقا هر روز بر اثر فقر و گرسنگی عده ای به ناچار تسلیم مرگ میشوند و از طرفی سیاه پوستان آمریکا و عرب های فلسطینی زیر چکمه های دژ خیمان آمریکا و اسرائیل لگدمال میشوند و دراین بین به ایران آرام و بی سروصدا جنگ خانمانسوز جنگ را تحمیل می کنند اما در اینجا تیرشان به سنگ میخورد و با رادمردان،غیور مردان و شیر دلان ایرانی روبرو میگردند که با اهدا نمودن جان و مال خویشتن راه نفوذ را بر ورود هر بیگانه ای مسدود کرده و تا سر حد امکان از اسلام و وطن خود حراست می کنند.
ملتی که در این جنگ جز با از دست دادن بهترین سرمایه زندگی شان (فرزندانشان که آرزو داشتند در لباس دامادی ببینندشان،در پارچه سفید چلواری هنگام دفن در حجله تاریک قبر ملاقاتشان می نمایند)و محروم شدن از تمامی فراغت و رفاه زندگی و آواره شدن و بی خانمان هزاران تن از آنان چیز دیگری عایدشان نگردیده ، فقط یک چیز آنهم اسلام.
آری:
ای مسئولین و دست اندرکاران جمهوری اسلامی هشیار باشید این ملت محروم و ستم دیده که سرا سیمه و سر از پا نشناخته جان و مال خویش را تقدیم انقلاب نموده و««فاستقم کما امرت»»
هستند در برابر تمامی مصائب و مشکلات فقط بخاطر مصون و محفوظ ماندن مکتب مقدس اسلام در جهان و رضایت خداوند تبارک و تعالی است نه به خاطر فلان زید و فلان شخصیت.
پس سعی کنید تمامی اعمال و برنامه هایتان فی سبیل الله و مورد رضایت مردم باشد.
در فکر منصب و مقام نباشید و فقط پشتوانه خود را که این ملت محروم است دلگرم نموده و به آنان رسیدگی کنید زیرا که هیچ قدرتی و دولتی بدون پشتوانه مردم ثابت و استوار نمی ماند.
دوستان عزیزم اگر چه ممکن است مصدع اوقات شریفتان گردم اما همانگونه که شیرین ترین لحظات زندگی ام را در تمامی اوقات با شما بودم و تلخترین لحظات آنرا هم شما در کنارم باشید تا آسوده خاطرتر به استقبال قبر تاریک و ظلمانی بروم ، پس تابوتم را خودتان بر دوش گرفته و آرام آرام با چهره بشاش خبازه ام را تا لب گور بدرقه نمایید تا همه بدانند اگر حسین در زیر خروار ها خاک مدفون گردیده و با تمامی امیال و آرزوهایش در اعماق اقیانوس بیکران و وحشتناک مرگ مغروق گردیده ، دوستانی دارد که زورق و نا مرادش را به ساحل امید برسانند.
آخرین پرواز پرنده را به خاطر بسپار که پرنده رفتنی شد
در مجالس و مراسمات از این حقیر و عاصی تمجید و تحلیل بعمل نیاورید زیرا لایق آن نیستم و هرچه مظلومانه تر خاطرات زندگیم به باد فراموشی سپرده شود خوشحال تر میشوم.زیرا آنقدر کوله بار معصیتم بر دوشم سنگینی میکند که توانایی حمل آنرا ندارم،پس از خداوند رحمان و رحیم بخواهید که گناهانم را بخشیده و از سر تقصیراتم بگذردتا لااقل حال که کار صوابی انجام نداده ام معصیت کار از دنیا نروم.
در پایان پدر مهربانم،مادر ستم دیده ام و برادر گرامیم.اگر چه نتوانستم در ایام زندگانی ام خدمتی به شما نموده تا جبران زحمات شما را بنمایم مرا حلال کنید اگر چه آرزو داشتید در این سن جوانی مرا در لباس و حجله دامادی ببینید خوشحال باشید که قبل از رسیدن به آن در حجله واقعی سنگر ، آذین بندی شده از گونی و تخته و خاک معشوق خود را دیده و با او هم آغوش شدم.عروس که چیزی جز مرگ برایم به ارمغان نیاورد.
امیدوارم که شهادت مرا به رخ کسی نکشیده تا آسوده خاطرتر و با وجدانی راحت تر با خاک سرد مدارا کنم.پس افتخار کنید که فرزند برومندی از خانواده تان را تقدیم اسلام نموده اید و از خدا بخواهید که مرا در زمره شهدای واقعی قرار دهد.
والسلام
حسینعلی امیری
تاریخ:لحظه شهادت
پایان وصیتنامه شهید حسینعلی امیری